روششناسی تفسیر قرآن (دکتر علی اکبر بابایی)
مقدمه: ضرورت بررسی قواعد تفسیر
تفسیر قرآن سابقهایی دیرینه دارد و آغاز آن را زمان رسول خدا میدانند. مفسران برای تفسیر قرآن به روشهای متفاوتی عمل نمودهاند، گروهی فقط به جمعآوری روایات مربوط به هر آیه پرداختهاند، گروهی دیگر توجه خود را معطوف مسائل ادبی نموده و بالاخره هر مفسری حسب گرایش و توانایی خود از زوایای متعددی به تفسیر قرآن پرداختهاند؛ از این رو تفاسیر متعددی با رویکردهای گوناگون و اختلاف دیدگاهها به وجود آمده است. یکی از مهمترین علل اختلاف دیدگاهها و اشتباههای مفسران ناشی از نادیده گرفتن قواعد و ضوابطی است که برای تفسیر نیاز است. این قواعد به مفسر کمک میکند تا از لغزش در امان بماند و در مواردی که با دیگر مفسران اختلافنظر دارد، بر پایه و مبنای علمی و درستی باشد.
این نکته باید مورد توجه قرار گیرد که بسیاری از این قواعد، ارتکازی عقلا و متشرعه است و تفاهم انسانها از کلام یکدیگر- هر چند به صورت ناآگاهانه- و فهم مفسران از قرآن از بر اساس آن انجام میگیرد. نسبت این قواعد با تفسیر مثل نسبت قواعد اصول فقه با علم فقه، و قاعد منطق با علم منطق است؛ بنابراین، همانطوری که آن قواعد نیاز به تبیین و تدوین دارند، قواعد تفسیر نیز چنین نیازی دارند. ازاینرو، در ادامه به مهمترین قواعد تفسیر پرداخته میشود.
1- قاعده اول: در نظر گرفتن قرائت صحیح
1- 1- قرائت در لغت: قرائت در لغت یعنی خواندن و تلفظ کردن کلمات و عبارات، و در قرآن نشان دهنده شکل و صورت کلمهها و عبارات قرآنی است. با توجه به این که شکلهای مختلف کلمه معانی مختلفی را ایجاب می کند، قرائات گوناگون قرآن که در واقع همان شکلهای متفاوت خواندن قرآن است نیز، موجب تفاوت در معانی میشود. ازاینرو، بر مفسر است که برای فهم آیات و کلام خداوند ابتدا به فحص و تحقیق درباره قرائت صحیح بپردازد.
1- 2- قرائت صحیح کدام است؟
قرآن کریم کتاب خداست که بعد از نازل شدن بر پیامبر، ایشان بر مردم تلاوت نمودهاند؛ بنابراین، بهترین و صحیحترین تلاوت و قرائت آن است که با قرائت رسول اکرم مطابقت داشته باشد؛ برای به دست آوردن قرائت پیامبر نیز راههای متفاوتی وجود دارد: الف- نقل متواتر، ب- سیره عملی مسلمانان در هر عصر تا زمان رسول خدا. آیات قرآن از نظر قرائت دو دستهاند: در قرائت دستهایی از آیات قرآن اختلافی نیست، زیرا به دلیل اهمیت قرآن، اگر اختلافی موجود بود در تاریخ ثبت میشد؛ عدم ثبت آن نشان از عدم اختلاف است، و اینکه قرائت فعلی این آیات قرائت پیامبر اکرم است. در قرائت دسته ایی دیگر از آیات اختلاف نظر وجود دارد، در این گونه از آیات سیره عملی مسلمانان مفید فائده نیست، و مفسر باید از راههای دیگری به قرائت صحیح پی ببرد و اگر دسترسی به قرائت صحیح ممکن نباشد، مفسر نمیتواند آیات را طبق تمام قرائتها تفسیر کند، مگر به صورت احتمالی. و اگر چنانچه وجه جامع و قدر متیقن بین تفسیر بر اساس همه قرائتها وجود داشته باشد، می تواند آن را به عنوان مفاد قطعی آیات مطرح کند.
توجه به این نکته ضروری است که قرائتهای شاد، مخالف ادبیات عرب، و مخالف ظواهر یا نصوص آیات کریمه قابل اعتنا نیستند و نمی تواند خدشهایی به قرائت فعلی قرآن برساند، زیرا این گونه قرائتها قطعاً از رسول خدا نیست. نتیجه آنکه تفسیر باید بر اساس قرائت مورد اتفاق یا قرائت مشهوری که قرائت مشهور دیگری در مقابل آن نباشد انجام گیرد.
1- 2- 1- توهمی نادرست
رعایت این قائده موجب تعطیلی فهم انسانها از بخش زیادی از قرآن می شود و در این صورت قسمت عظیمی از معارف قرآن از دست می رود.
1- 2- 2- جواب
این توهمی ناصحیح است، زیرا در بخش اعظم آیات قرآن اختلافی نیست. اختلافی وجود ندارد و رعایت این قاعده اشکالی ایجاد نمی کند. در دیگر آیات که اختلاف قرائت وجود دارد، باعث تغییر در معنا نمی شود و در تفسیر نیز تأثیر ندارد؛ در مواردی هم که اختلاف قرائت دگرگون کننده معناست، در صورتی که یکی از قرائتها مشهور باشد و سایر قرائتها شاد؛ قرائت صحیح همان قرائت معروف و مشهور است. تنها یک گروه از آیات مشکل آفرین هستند که در قرائت آنها اختلاف مؤثر در معنا وجود دارد، و بیش از یک قرائت مشهور نیز وجود دارد؛ در این دسته از آیات اگر دلیلی بر تعیین یکی وجود نداشته باشد می توان قدر جامع و معنای مشترک را به خدای متعال نسبت داد.
1- 3- تواتر قرائات
گروهی به تواتر قرائات سبع قائل شده اند، که در این صورت می توان قرآن را طبق همه قرائتها تفسیر کرد. از این رو شنقیطی در مقدمه تفسیرش ملتزم شده که قرآن را جز با قرائتهای سبع تفسیر ننماید.
اشکال: این گفته ناصحیح است زیرا نهایت آنچه که می توان ادعا کرد این است که تواتر آن قرائتها بعد از قراء سبعه است،
/پاورقی 1. هرچند که برخی در این مورد نیز خدشه وارد کرده اند و تواتر آن را از قراء نیز نمی پذیرند./
ولی نسبت به طبقه خود قراء و زمان قبل از آنان تا زمان صحابه و عصر رسول خدا هیچ نقل متواتری وجود ندارد. آنچه وجود دارد روایات آحادی است که مورد اتفاق نیست. درمواردی نیز که اختلاف قرائت دگرگون کننده معنا است مستلزم معانی گوناگون حسب اختلاف قرائات است؛ که طبق دیدگاه اهل سنت آن را مفاد روایات - نزل القرآن علی سبعة احرف - میدانند، و در روایات شیعه این روایت دلیل درستی ندارد و قرآن دارای یک قرائت واحد است.
1- 4- قائلین به انکار تواتر قرائات سبعه
در میان شیعه - ابن طاووس -، - نجم الائمه -، - محدث کاشانی -، - سید جزایری -، و - وحید بهبهانی -؛ و در میان اهل سنت - زمخشری -، - رازی -، و - زرکشی - تواتر قرائات را مردود دانستهاند.
1- 5- حجیت قرائتهای هفتگانه
سه دیدگاه درباره قرائات و جیت آنها وجود دارد:
الف- تواتر قرائات و اعتبار همه آنها
ب- تواتر نداشتن همه قرائات و معتبر بودن همه آنها
ج- تواتر نداشتن قرائات و معتبر بودن یکی از آنها و جواز قرائت بر طبق هر یک از آنها.
1- 5- 1- نقد و بررسی
دیدگاه سوم صحیح نیست، زیرا لازمه عرفی جواز قرائت بر طبق هر یک از آنها حجیت و اعتبار همه آن قرائتهاست، بنابراین، دیدگاه افرادی مثل آخوند خراسانی و آیت الله خویی مبنی بر انکار ملازمه بین جواز قرائت و حجیت آنها به دلیل آنکه در روایات - إقراء - آمده نه - إعملوا -، نادرست می باشد.
1- 6- شواهد تاریخی بر اعتبار قرائت کنونی
علامه محمد جواد بلاغی اعراب و حروف فعلی قرآن را متواتر و قرائت و تفسیر قرآن را تنها بر اساس همین قرائت روا دانستهاند. در تأیید این دیدگاه چند دلیل میتوان ارائه داد: 1- اهتمام مسلمانان بر حفظ قرآن از صدر اسلام تا کنون؛ 2- سفارشات اکید پیامبر بر قرائت و حفظ قرآن؛ 3- متن قرآن در طول تاریخ سینه به سینه و نسل به نسل منتقل شده است. بنابراین، دلایل، میتوان گفت: قرآن با همان الفاظ و قرائت رسول خدا در طول تاریخ روا داشته است.
نویسنده در ادامه به طور ضمنی به نقد دیدگاههای آیت الله معرفت می پردازد و می گوید: عواملی از قبیل ابتدایی بودن خط در زمان کتابت قرآن، خالی بودن از نقطه و اعراب، اختلاف لهجههای قبایل عرب، و احیاناً اجتهادات شخصی برخی از مسلمانان، خللی در قرائت رایج ایجاد نکرده و تنها برخی قرائتهای شخصی و نادر اشتباههایی به وجود آورده که مورد اعتنای جامعه اسلامی نبوده است. کار عثمان نیز جلوگیری از انتشار قرائات شاد و توحید قرائات بوده است.
مطابقت قرآن موجود با قرائت عاصم از این روست که قرایت عاصم موافق با قرائت مشهور ثبت شده، نه اینکه قرائت مشهور موافق با قرائت عاصم نوشته شده است. بنابراین، در موارد اختلاف قرائت، قرائت صحیح، همان قرائت کنونی است.
1- 6- 1- نقد و بررسی این دیدگاه
نتیجه گیری فوق زمانی صحیح است که ثابت شود قرائت قرآن توقیفی است، یعنی اثبات شود که از زمان رسول خدا تاکنون، مسلمانان قرائت قرآن را جز از طریق قاریانی که قرائت خود را بیواسطه یا باواسطه از رسول خدا دریافت کردهاند فرا نگرفتهاند. این در حالی است که: الف- با مراجعه به تاریخ خلاف مطلب اثبات میشود، زیرا اعمال سلیقه و اجتهاد در انتخاب قرائت وجود داشته و این اجتهادات تنها از سوی افراد اندک و ناشناخته صورت نگرفته است. ب- در همه موارد اختلاف قرائت، یکی از قرائتها مشهور؛ و دیگر قرائتها شاد و غیر قابل اعتنا نبودهاند ج- قبل و بعد از یکی شدن مصاحف عثمان قرائتهای مشهور و متعددی وجود داشته و هر یک طرفدارانی داشته اند. نمونه آن در قرائت آیه - مالک یوم الدین -، که به دو وجه - مالک - و - مَلِک - قرائت شده است. د- وجود اختلاف قرائت میان صحابه که عثمان را برانگیخت تا به توحید مصاحف روی آورد. و در پایان هیچ دلیل قابل اعتنایی نیست که اثبات کند در زمان عثمان تنها یک قرائت مشهور وجود داشته و قرائتهای دیگر شاد بوده باشد؛ حتی اختلافات زمان کتابت مصحف عثمانی نیز مؤید این مطلب است. ه- آخرین شاهد مبنی بر اینکه یک قرائت مشهور وجود نداشته این است که نقطه و اعراب گزاری در تمام آیات قرآن، بدون استثنا بر اساس قرائت مشهوری که صدور آن از رسول خدا مورد اطمینان باشد انجام گرفته باشد، در حالی که چنین چیزی ثابت نیست، بخصوص که نقطه و اعراب گزاران از خطا مصون نبودهاند.
1- 7- معیارهای شناخت قرائت صحیح از نظر آیت الله معرفت
نویسنده پس از آوردن تعریف آیت الله معرفت معیارهای قرائت صحیح را از دیدگاه ایشان یادآور می شود.
1- تطابق با قرآن مکتوب، که از جهت ماده و شکل کلمات، و جایگاه کلمات در آیات در طول تاریخ که به صورت متواتر نقل شده است.
2- در موارد اختلاف قرائتها قرائت توده مردم مسلمان که سینه به سینه نقل شده و در قرآنهای مکتوب قدیم و جدید ثبت شده، معیار است.
3- یکی از راههای پی بردن به قرائت توده مردم اتفاق همه یا اکثر قراء معروف است.
4- در صورت تساوی دو یا چند قرائت از جهات یاد شده، ترجیح با قرائتی است که با زبان و ادبیات عرب سازگارتر باشد.
5- هر قرائتی که دلیل قطعی بر پیروی از آن داشته باشیم، فصیحتر و از نظر سندی قویتر و استوارتر است.
1- 7- 1- نقد دیدگاه آیت الله معرفت
نویسنده در ادامه چهار نقد بر نظرات استاد معرفت وارد میکند:
الف- اینکه قرآن مکتوب فعلی از هر جهت، حتی قرائت در همه موارد تواتر داشته باشد، مورد مناقشه است.
ب- اینکه در موارد اختلاف قرائت، قرائت توده مردم معیار باشد، مورد تردید است، زیرا در برخی از زمانه دو یا چند قرائت بین مسلمانان بوده است.
ج- اتفاق همه یا اکثر قراء نیز در اکثر موارد اختلاف قرائت مصداق ندارد.
د- ترجیح قرائت بر اساس ادبیات عرب نیز مورد مناقشه است زیرا معیار قواعد ادبیات عرب در زمان نزول قرآن است؛ نه قواعد مدون امروزی که امری استنباطی و اجتهادی است.
2- قاعده دوم: توجه به مفاهیم کلمات در زمان نزول
یکی از شرایط لازم برای تفسیر قرآن، آگاهی از معانی مفردات قرآن است؛ برای آگاهی از معانی واژگان قرآن توجه به چند نکته ضروری است:
2- 1- اکتفا نکردن به معانی ارتکازی
برای کسانی که با متون عربی سر و کار دارند، معانی خاصی برای برخی از واژگان در ذهن آنان مرتکز شده است و در هنگام تفسیر همان معانی به ذهن خطور می کند؛ لذا بر مفسر است که در هنگام تفسیر به آن معانی اکتفا نکند و حتی برای سادهترین واژگان به معاجم دست اول رجوع کند. علت این امر آن است که ممکن است که معنای ارتکازی از جمله معناهایی باشد که در زمانهای متأخر برای آن واژه پدید آمده باشد؛ و در عصر نزول کلمه در معنای دیگری به کار رفته باشد.
2- 2- به دست آوردن معانی واژهها با توجه به فرهنگ زمان نزول
بسیاری از واژگان در یک زمان در مناطق مختلف، و حتی در طول زمانهای گوناگون دارای معانی متعدد و فراوانی است، از این رو، مفسر در هنگام تفسیر باید معنای عصر نزول واژه را در قبایل و فضای عصر نزول به دست آورد و تفسیر را بر طبق آن انجام دهد؛ زیرا قرآن طبق مفاهیم واژگان در عصر نزول نازل گشته است.
2- 3- در نظر گرفتن همه معانی
مفسر باید معانی واژگانی که چند معنا دارند را بداند تا با استفاده از قرائن یکی از آنها را که با متن متناسب است انتخاب نماید. عدم توجه به همه معانی ممکن است در فهم مراد خدای خلل وارد نماید.
2- 4- فرق نهادن میان معانی حقیقی و مجازی
از آنجا که برخی از واژگان دارای چند معنای حقیقی یا معنای حقیقی و مجازی هستند بر مفسر است که با استفاده از قرائن یک معنا را برگزیند.
2- 5- حقیقت قرآنی
برخی از الفاظ به سبب کثرت استعمال در لسان یک متکلم دارای معنایی خاص می شود، به طوری که اراده معنایی دیگر نیازمند قرینه است. در قرآن نیز این گونه از کلمات وجود دارد؛ بنابراین، مفسر باید چنین کلماتی را شناسایی کند تا بتواند تفسیر درستی از آیه را ارائه دهد. به عنوان نمونه میتوان به کلمه - صراط - و - قلب - اشاره کرد، اولی در سراسر قرآن به معنای - طریق غیر حسی - جز در یک مورد، و دومی به معنای - مرکز احساسات و عواطف - است.
2- 6- حمل لفظ بر معانی حقیقی
بسیاری از واژگان قرآن دارای معانی متعددی هستند و دلیلی بر تعیین یکی از آن معانی نیز وجود ندارد. در این صورت برخی از مفسران یک لفظ را بر همه معانی حمل میکنند.
در این صورت اگر لفظ با اشتراک معنوی دارای معانی متعدد باشد، در صورتی که قرینه ایی بر تعیین یکی از آن معانی نباشد، لفظ ظاهر در همه آن معانی است؛ ولی اگر با اشتراک لفظی دارای معانی متعددی باشد حمل آن بر همه معانی خلاف ظاهر است و نیاز به دلیل و قرینه دارد. پس در صورت عدم قرینه نمی توان لفظ را بر همه معانی حمل کرد. دلیل این مطلب نیز روش عقلا در محاورات عرفه است.
علت این اختلاف در آن است که در مشترک معنوی معنای حقیقی لفظ مفهوم جامع بین معانی متعدد است. در این صورت برای تعیین یک معنا نیاز به قرینه است، ولی در مشترک لفظی به دلیل این که لفظ برای هر معنا به طور جداگانه وضع شده است نه برای همه آن معانی با همدیگر؛ بنابراین، بر خلاف اشتراک لفظی باید برای در نظر گرفتن همه معانی قرینه باشد.
2- 7- زبان قرآن
درباره این که قرآن به چه لغت و زبانی نازل شده است شش قول وجود دارد:
الف- قرآن تنها به لغت قریش نازل شده است؛
ب- قرآن به لغت حجازیها و اندکی به لغت تمیمیها نازل شده است؛
ج- قرآن به هفت لغت نازل شده است؛
د- قرآن به لغت کعب بن قریش و کعب بن خزاعه نازل شده است؛
ه- قرآن به لغت مضر نازل شده است؛
و- در قرآن از همه لغات عرب وجود دارد.
برای هیچ یک از اقوال یاد شده دلیل معتبری وجود ندارد؛ تنها دلیلی که برای قول اول ذکر شده، استدلال به آیه - و ما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه -
/پاورقی 2. ابراهیم: 4./
است اشکالی که بر این دیدگاه وارد است این است که قوم فقط شامل افرادی که رابطه نسبی با فرد دارند نمی شود بلکه شامل جماعتی که به نوعی با فرد در ارتباط باشند نیز می شود، چه ارتباط نسبی، چه هم وطنی و هم زبانی. به همه این افراد قوم گفته می شود.
2- 8- واژههای دخیل و نقش آنها در تفسیر
از نشانههای پویایی یک زبان داد و ستد لغت و واژه به زبانهای دیگر است، زیرا زبان نیز یک موجود زنده است و در تعامل با دیگر زبانهاست. ارتباطات تجاری، فرهنگی و اجتماعی عرب زبانان زبان نزول قرآن با غیر عرب زبانان اقتضا دارد که در زبان عربی زمان نزول قرآن نیز این الفاظ وجود داشته باشد و لذا قرآن که با این زبان و برای این قوم نازل شده، از این کلمات استفاده نموده است.
در مورد کلمات معرب اگر مفاد و معنای آنها مشخص باشد، دیگر نیازی به مراجعه به زبان مبدأ نیست و الا با احتمال دگرگونی در معنا مراجعه به زبان مرجع ضرورت دارد.
2- 9- تحول تئوریها و فهم مفردات قرآن
یک واژه در طول زمان ممکن است که معانی حقیقی و مجازی جدیدی پیدا کند، اما از این نکته نباید غفلت کرد که در تفسیر باید معنای زمان نزول مورد توجه باشد، نه تحولاتی که در معنای کلمه به وجود آمده است.
نویسنده در ادامه شبهه آقای سروش را مطرح می کند، وی می گوید: چون معناها مسبوغ و مصبوغ به تئوریها هستند، به تبعیت از دگرگونی تئوریها معانی الفاظ نیز دگرگون می شوند.
2- 10- نقد تأثیر تئوریها در تحول معانی واژهها
اولاً باید گفت اگرچه واژهها در طول زمان ممکن است معانی حقیقی و مجازی جدیدی پیدا کنند، ولی پدید آمدن این معانی جدید کلیت ندارد، به طوری که همه الفاظ معانی جدید پیدا کنند. بسیاری از الفاظ مانند اسماء اعلام اصلاً تغییری در معانی اولیه پیدا نمی کنند.
ثانیاً معانی جدید مفهومهای دیگری است که در کنار معانی گذشته قرار می گیرد، نه این که معانی گذشته به معانی جدید متحول شود.
ثالثاً وضع معانی برای الفاظ حهت فهم همه افراد است نه برای هویت واقعی و اوصاف پنهان که در فهم همگان نباشد.
2- 11- تمایز قرآن و متون بشری
گفتهاند بین قرآن و متون بشری تمایز است، زیرا خداوند به تغییرات آینده کلمات آگاه است، ولی بشر چنین نیست پس خداوند می تواند معانی جدید را در نظر بگیرد و لذا تفسیر به معانی جدید کلمه نیز درست است. پاسخ این است خداوند در قرآن با زبان مردم سخن گفته و از الفاظی استفاده کرده که معانی آن برای مردم قابل فهم باشد. به علاوه که روایت - إنا معاشر الانبیاء أُمرنا أن نکلم الناس علی قدر عقولهم - میتواند مؤید این نظریه باشد. بنابراین، نه پیدایش معانی جدید برای الفاظ معانی نوینی برای آیات کریمه به وجود میآورد، و نه شناخت افراد نسبت به کنه اشیاء تغییری در درک مقصود خدای ایجاد می کند.
3- قاعده سوم: در نظر گرفتن قواعد ادبیات عرب
به لحاظ ویژگیهای زبانی و بخصوص زبان ادبیات عرب و وجود قواعد و ضوابط خاصی که در مفاهیم عرفی ماده کلمات و شکلهای ترکیبی و قالبهای ساختاری کلمات وجود دارد، یک مفسر باید با این قواعد و ضوابط آشنا باشد. آنچه در ابتدا لازم است راه دستیابی به فصیحترین قالبهای ساختاری است که در ادامه به بررسی آن می پردازیم.
3- 1- راه دستیابی به فصیح ترین قالبهای ساختاری
اگر چه قواعد ادبیات عرب بعد از نزول قرآن پی ریزی شده است، اما از آنجایی که این علم بر اساس فرهنگهای عرب فصیح و نثر و شعر متداول زمان نزول قرآن منظم شده است، لذا باید گفت: تفسیر قرآن باید با قواعد مورد اتفاق دانشمندان علوم صرف و نحو و معانی و بیان انجام گیرد. در موارد اختلاف نیز با تحقیق و تتبع در عبارات فصیح عربی، بلکه فصیح ترین آنها مانند قرآن کریم و در مرحله بعد عبارتهای فصیح نبی اکرم و امیر مؤمنان که از فصیح ترین افراد عرب بودهاند؛ یک دیدگاه ترجیح داده می شود و یا قاعده ایی جدید تأسیس می گردد.
3- 2- قرآن و اعتبار قواعد ادبی
اگر قاعدهایی از قواعد عربی با قرآن مخالف باشد، عبارت قرآنی مقدم است؛ زیرا معیار اعتبار قواعد ادبیات، میزان مطابقت آن با عبارات فصیح عربی است، و از آنجایی که قرآن به گواهی خبرگان فن فصیح ترین کلام عرب است، از این رو، قواعد ادبیات را با قرآن می سنجند.
4- قاعده چهارم: در نظر گرفتن قرائن
مقصود از قرائن اموری است که به نحوی ارتباط لفظی و معنوی با کلام داشته و در فهم مفاد کلام و درک مراد گوینده مؤثر باشد، خواه متصل به کلام وخواه منفصل به کلام؛ خواه از مقوله الفاظ باشد که آن را - قرائن لفظی - مینامند، و یا از مقوله الفاظ نباشد، مانند شرائط و موقعیت صدور کلام و.... که آن را - قرائن غیر لفظی - یا - قراین لبی – می گویند.
در نظر گرفتن قرائن کلام برای فهم مقصود گوینده، روشی عقلایی در همه فرهنگهاست. فهم قرآن نیز از این قاعده مستثا نیست.
4- 1- اقسام قرائن
قرائن به دو دسته قرائن تعیین کننده (معینه) و قرائن برگرداننده (صارفه) تقسیم بندی شده و هریک در موارد خاصی کاربرد دارند. یکی از دستهبندیهای مشهور قرائن، تقسیم آنها به قرائن تعیین کننده (معینه) و برگردانده (صارفه) است، و هر یک نقش ویژه ایی دارند.
4- 2- موارد کاربرد قرائن معینه و صارفه
4- 2- 1- الفاظ مشترک
الفاظ مشترک به دو دسته مشترک لفظی و معنوی تقسیم می شود: مشترک لفظی به لفظی گفته می شود که دارای چند معنای حقیقی است؛ مانند لفظ دین که به معنای - پاداش -، - آیین - و - اطاعت - است و در قرآن نیز در این معنا به کار رفته است.
مشترک معنوی لفظی است که برای معنایی مشترک بین افراد و مصادیقی که بر همه آنها انطباق دارد وضع شده است؛ مانند لفظ - انسان - که برای حقیقت مشترک بین همه افراد بشر وضع شده است و بر تکتک افراد قابل انطباق است.
در مشترک لفظی برای مشخص و معین نمودن یک یا چند معنا از معانی آن لفظ که مقصود گوینده سخن بوده، قرائن تعیین کننده به کار می رود. و در مشترک معنوی برای تعیین کردن یک یا چند فرد از افراد آن معنای مشترک که مورد نظر گوینده سخن است، مورد استفاده قرار می گیرد.
دو نکته راجع به نقش قرائن معینه در مشترک لفظی و معنوی:
الف- نخست آنکه در صورت فقدان یا عدم توجه به قرینه تعیین کننده، مشترک لفظی مجمل گشته و مقصود از آن روشن نخواهد بود، ولی در مشترک معنوی، با فقدان قرینه معلوم میشود که مراد گوینده معنای مشترک می باشد که شامل همه افراد است و در اصطلاح آن را مطلق می نامند.
ب- دوم آنکه این قرائن اختصاص به نوع خاصی از این کلمات نداشته و در مورد معانی افعال، حروف و حتی در مورد هیئت کلمات نیز مطرح است. بنابراین، توجه به قرائن تعیین کننده در باب فهم کلمات نیز ضرورت دارد.
4- 2- 2- ایجاز
ایجاز سخن گفتن یعنی مطلبی را با عباراتی کمتر از حالت متعارف گفتن، به طوری که به بیان مطلب زیان نرساند و با توجه به قرائن کلام مقصود به خوبی روشن شود.
در ایجاز ما نیازمند دو قرینه صارفه و معینه هستیم، زیرا از یک سو باید قرینه ایی در کلام باشد که نادرستی تفسیر طبق ظاهر عبارت، حذف شدن قسمتی از آن را بفهماند و از سوی دیگر به قرینه ایی نیاز داریم که آن محذوف را معین و مشخص کند. در قرآن کریم که بلاغت آن در حد اعجاز است، این ویژگی به نیکوترین وجه نمایان است. بر این اساس در موارد فراوانی در قرآن کریم دیده می شود که کلمات و جملههایی از عبارات حذف شده و برای فهماندن مفاد آنها به عبارات موجود و قرائن مربوط به آن اکتفا شده است. در چنین مواردی، فهم مطلب از آیات کریمه بدون توجه به قرائن کلام ممکن نیست، زیرا در واقع این قرائن هستند که موارد حذف شده را مشخص می کنند. نمونه ایجاز در قرآن آیه 23 سوره نساء است: - حُرِّمَتْ عَلَیْکُمْ أُمَّهَتُکُمْ وَ بَنَاتُکُمْ وَ أَخَوَاتُکُمْ وَ عَمَّاتُکُمْ وَ خَالَاتُکُمْ وَ بَنَاتُ الْأَخِ وَ بَنَاتُ الْأُخْتِ وَ أُمَّهَاتُکُمُ الَّتىِ أَرْضَعْنَکُمْ وَ أَخَوَاتُکُم مِّنَ الرَّضَعَةِ وَ أُمَّهَاتُ نِسَائکُمْ وَ رَبَئبُکُمُ الَّتىِ فىِ حُجُورِکُم مِّن نِّسَائکُمُ الَّتىِ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَکُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْکُمْ وَ حَلَئلُ أَبْنَائکُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلَابِکُمْ وَ أَن تَجْمَعُواْ بَینَْ الْأُخْتَینِْ إِلَّا مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ غَفُورًا رَّحِیمًا - در این آیه به علت اینکه تعلق حکم به اعیان ممتنع است، پی می بریم که محذوفی وجود دارد، به مناسبت حکم حرمت و موضوع اُمَهات متوجه می شویم که محذوف در آیه کلمه - ازدواج - است. نمونه دیگر می توان به آیه ذیل اشاره کرد: - حُرِّمَتْ عَلَیْکُمُ الْمَیْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لحَمُ الخْنزِیرِ وَ مَا أُهِلَّ لِغَیرْ اللَّهِ بِهِ وَ الْمُنْخَنِقَةُ وَ الْمَوْقُوذَةُ وَ الْمُترَدِّیَةُ وَ النَّطِیحَةُ وَ مَا أَکلََ السَّبُعُ إِلَّا مَا ذَکَّیْتُمْ وَ مَا ذُبِحَ عَلىَ النُّصُبِ وَ أَن تَسْتَقْسِمُواْ بِالْأَزْلَامِ ذَالِکُمْ فِسْقٌ الْیَوْمَ یَئسَ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن دِینِکُمْ فَلَا تخَشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتمْمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْاسْلَامَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فىِ مخَمَصَةٍ غَیرْ مُتَجَانِفٍ لّاِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیم -؛ در این آیه نیز حکم حرمت به عین تعلق گرفته است، در حالی که صحیح نیست، بنابراین، کلمه - خوردن و آشامیدن - در تدیر گرفته شده است.
4- 2- 3- اضمار
اضمار به معنای بیان مطلب از طریق به کار بردن ضمیر است، در این صورت میتواند مرجع ضمیر مشخص و یا غیر مشخص باشد. مفسر در تفسیر خود باید نهایت توجه را به ضمایر و مرجع آنها داشته باشد. در بسیاری موارد راه تشخیص مرجع ضمایر توجه به قرائن است. در قرآن کریم نیز کاربرد این قرائن فراوان است برای نمونه در آیه شریفه - یُوصِیکمُُ اللَّهُ فىِ أَوْلَدِکُمْ لِلذَّکَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَیَینِْ فَإِن کُنَّ نِسَاءً فَوْقَ اثْنَتَینِْ فَلَهُنَّ ثُلُثَا مَا تَرَکَ وَ إِن کاَنَتْ وَاحِدَةً فَلَهَا النِّصْفُ وَ لِأَبَوَیْهِ لِکلُِّ وَاحِدٍ مِّنهْمَا السُّدُسُ مِمَّا تَرَکَ إِن کاَنَ لَهُ وَلَدٌ فَإِن لَّمْ یَکُن لَّهُ وَلَدٌ وَ وَرِثَهُ أَبَوَاهُ فَلِأُمِّهِ الثُّلُثُ فَإِن کاَنَ لَهُ إِخْوَةٌ فَلِأُمِّهِ السُّدُسُ مِن بَعْدِ وَصِیَّةٍ یُوصىِ بهِا أَوْ دَیْنٍ ءَابَاؤُکُمْ وَ أَبْنَاؤُکُمْ لَا تَدْرُونَ أَیُّهُمْ أَقْرَبُ لَکمُْ نَفْعًا فَرِیضَةً مِّنَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ عَلِیمًا حَکِیمًا - مرجع ضمیر - ما ترک -، - لابویه -، - مما ترک -، - له -، - ورثه -، - ابواه -، و - فلامه - با توجه به قرائن (سیاق یا حال یا مقام) معلوم می شود؛ زیرا از متوفی که مرجع این ضمایر است در آیه ذکری به میان نیامده است. در نتیجه می توان گفت: اضمار نیز از جمله اموری است که در روشن شدن مقصود از آن؛ در مواردی از آن نیاز به قرائن تعیین کننده دارد، و توجه به این نوع قرائن برای فهم مفاد آیات شریفه در موارد اضمار ضروری است.
4- 2- 4- مجاز
یکی از مهمترین مسائل بلاغی قرآن، توجه به مجاز در آیات قرآن است. مجاز به دو نوع لغوی و عقلی تقسیم می شود:
مجاز لغوی به کار بردن لفظ در معنایی است که برای آن وضع نشده است، ولی تناسب و ارتباط خاصی با معنای حقیقی کلمه دارد که اگر آن ارتباط مشابهت باشد آن را - استعاره - و اگر ارتباط غیر از مشابهت باشد آن را مجاز مرسل گویند. مجاز عقلی عبارت است از نسبت دادن فعل به چیزی که فاعل یا نائب فاعل حقیقی آن نیست؛ ولی از وابستههای فاعل یا نائب فاعل است و به نحوی با متناسب است.
درمجاز لغوی قرینهایی لازم است که ذهن مخاطب را از معنای حقیقی منصرف سازد و به معنای غیر حقیقی متوجه سازد؛ و در مجاز عقلی قرینهایی لازم است که روشن سازد در نظر گوینده فاعل ذکر شده در کلام فاعل حقیقی نیست و ذهن شنونده یا خواننده را از اینکه فاعل مذکور را فاعل حقیقی بداند، برگرداند و منصرف سازد. به دو نمونه در ذیل اشاره می شود: الف- در آیه کریمه - أُوْلَئکَ الَّذِینَ اشْترَوُاْ الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبحِت تِجِّارَتُهُمْ وَ مَا کاَنُواْ مُهْتَدِین -
/پاورقی 3. بقره: 16./
اسناد - فَمَا رَبحِت - به - تِجِّارَتُهُمْ - مجاز عقلی است. زیرا فاعل حقیقی آن تجارت نیست؛ بلکه منافقانند. ب- در آیه - أُوْلَئکَ عَلىَ هُدًى مِّن رَّبِّهِمْ وَ أُوْلَئکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ -
/پاورقی 4. بقره: 5./
کلمه - علی - که به معنای - استعلاء - است، برای افاده تمکن و استقرار آنان بر هدایت به کار رفته و این استعمال مجاز لغوی و استعاری است؛ چون علاقه بین این دو معنا مشابهتی است که بین این دو وجود دارد.
4- 2- 5- کنایه
کنایه در لغت به معنای پوشیده سخن گفتن است؛ و در اصطلاح به - عبارت یا واژه ایی که از آن لازم یا ملزوم معنای حقیقی آن را اراده کنند -. مثل اینکه گفته شود: - فلانی در خانه اش باز است -، یا - گوساله فلانی لاغر است - که مقصود این است که فرد مهمان نوازی است. در قرآن کریم نیز این گونه تعبیرها فراوان یافت می شود. به عنوان نمونه موارد زیر از این قبیل هستند:
- سوره اسراء آیه 29: - وَ لَا تجَعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلىَ عُنُقِکَ وَ لَا تَبْسُطْهَا کلَُّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا محَّسُورًا -؛ - و دست خود را مانند کسى که دستش بگردنش غل شده باشد قرار مده (یعنى مانند آنکس مباش که هیچ چیز بکسى نبخشد و ندهد و بمنزله دست غل و زنجیر شده باشد (کنایه از منتهاى بخل و امساک) و دست خود را بتمامى پهن و باز مکن (که هر چه در نزد خود دارى ببخشى و بمنزله کسى باشى که چیزى در دستش قرار نمیگیرد) (کنایه از اسراف و بخشش آنچه دارد) که بحالت ملامتزده و بینوا یا عریان بنشینى (اشاره به آنکه باید میانه روى پیشه کنى که آن کرم وجود در حدّ ما بین امساک و اسراف است چه اگر بخل و امساک کنى مورد ملامت و نکوهش باشى و اگر اسراف کنى حسرت زده و مغموم باقى مانى) -؛
- سوره مائده آیه 64: - وَ قَالَتِ الْیهَودُ یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَ لُعِنُواْ بمِا قَالُواْ بَلْ یَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ یُنفِقُ کَیْفَ یَشَاءُ -؛ - بعضى از یهودان گفتند دست خدا بسته است (در اعطاى نعمت امساک میکند و در دادن روزى بخل می ورزد) دستهاى خودشان بسته باد (و در دوزخ دستهاشان بغل و زنجیر پیوسته باد) و باین گفتار ناهنجار از رحمت خدا دور باشند (نه چنین است که آنها گویند) بلکه دستهاى او باز و گشاده است (و او جواد و بخشنده است و دهنده نعمات و عطایاى بى حساب و دائم است) بهر گونه بخواهد و بهر کس مشیّتش تعلّق بپذیرد بر حسب مصلحت بخشش میکند -.
4- 3- قرائن پیوسته لفظی
منظور از قرائن پیوسته، قرائنی است که به کلام متصل است و از ابتدا در دلالت الفاظ و عبارات بر مقصود نقش بازی می کند؛ ولی قرائن ناپیوسته بعد از انتقال مفهوم به ذهن مخاطب تأثیرگذار هستند. قرائن پیوسته در مراد استعمالی و قرائن ناپیوسته در مراد جدی اثر می گذارد.
قرائن پیوسته به دو دسته لفظی و غیر لفظی تقسیم می شود: عامل سیاق تنها قرینه پیوسته است که در ادامه می آید.
4- 3- 1- سیاق
سیاق در لغت یعنی راندن، اسلوب، روش، طریقه، تتابع، مهر و کابین و در اصطلاح - سیاق کلام -، یعنی اسلوب سخن و طرز جمله بندی.
تعریف دقیق تر از سیاق چنین است: - سیاق نوعی ویژگی برای واژگان یا عبارت و یا یک سخن است، که بر اثر همراه بودن آنها با کلمهها و جملههای دیگر به وجود می آید -.
نکته قابل توجه این است که در مواردی به جملهها و کلماتی که پیرامون واژهها یا عبارت مورد تفسیر قرار گرفته است، به لحاظ آنکه خصوصیت یاد شده را پدید می آورند سیاق گفته می شود، که در این صورت سیاق همان قرائن لفظی متصل به کلام است.
4- 3- 2- اهمیت نقش سیاق از منظر دانشمندان
یکی از اصول عقلایی محاوره در تعیین مفاد جمله قرینه بودن سیاق است؛ دانشمندان علوم اسلامی و از جمله مفسران قرآن نیز، در فهم ظواهر متون دینی همواره از آن استفاده کرده و می کنند.
رشید رضا در تفسیر المنار می نویسد: - بی تردید برترین قرینه ای که بر حقیقت معنای لفظ وجود دارد موافقت آن با قسمتهای متقدم بر آن و سازگاری آن با مجموعه معناست -.
زرکشی نیز راه رسیدن به آن قسمت از قرآن را که روایت معتبری در تفسیر آن وارد نشده را دقت در معانی مفردات آیات و کاربرد آنها طبق سیاق دانسته و گفته است: - راغب در کتاب مفردات نیز بسیار به آن اعتنا کرده و در تفسیر معنای لفظ به اقتضای سیاق، قیدی زائد بر آنچه لغتدانان ذکر کردهاند، گفته است -. در جای دیگر می گوید: - باید تکیه گاه مفسر مراعات نظم و ترتیب کلام باشد، اگر چه با اصل وضع لغوی مخالف باشد؛ زیرا که مجاز ثابت است -.
دانشمندانی همچون علامه طباطبایی در - المیزان -، مصباح یزدی در - مقدمه تفسیر موضوعی خود -، سعدی در - تیسیر الکریم الرحمن -، حسینی در - کیف نفهم القرآن - و مساعد بن سلیمان در - فصول فی اصول التفسیر - و.... هر یک به نوعی اهمیت آن را یاد آور شدهاند.
4- 3- 3- ملاک قرینه بودن سیاق
سیاق زمانی قرینه برای فهم واژگان و جملات یک متن خواهد بود که نادیده گرفتن آن هماهنگی و تناسب بین کلمات را خدشه دار کند. بنابراین، جایی که معنای جملهایی مردد بین دو معنای متناسب با سیاق است، به گونه ایی که اراده هر یک از آنها معقول باشد، سیاق تأثیری در فهم معنا ندارد. به عنوان نمونه در آیه - الحْمْدُ لِلَّهِ فَاطِرِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ جَاعِلِ الْمَلَئکَةِ رُسُلاً أُوْلىِ أَجْنِحَةٍ مَّثْنىَ وَ ثُلَاثَ وَ رُبَعَ یَزِیدُ فىِ الخْلْقِ مَا یَشَاءُ إِنَّ اللَّهَ عَلىَ کلُِّ شىَْءٍ قَدِیر -
/پاورقی 5. فاطر: 1؛- تمام حمد و ستایش مختص خداست که بوجود آورنده آسمانها و زمین است. فرشتگان را رسولان و آورندگان وحى بسوى پیمبران قرار داد (که آن فرشتگان) صاحبان دو یا سه یا چهار بال و پراند (که مراد صفت ملکیه و قواى روحانیّه باشد) آنچه را که بخواهد و مشیتش تعلق بگیرد در مخلوقات خود مىافزاید (که در آدمیان حسن صورت و حسن سیرت و غیره و در فرشتگان افزونى بال و قواى روحانى باشد) همانا خداوند بر هر چیزى تواناست (و چیزى نیست که او بر آن و آوردن عین یا مثل آن قادر نباشد) -./
برای جمله - یَزِیدُ فىِ الخْلْقِ - دو معنا متصور است: ممکن است معنا این باشد که در خلق بالهای فرشتگان هرچه بخواهد می افزاید، و ممکن است مقصود این باشد که خدا در خلق موجودات آنچه بخواهد می افزاید و هر یک از این دو معنا با سیاق سازگار است و سبب ناهماهنگی در سخن خدا نمی شود، پس نمی توان گفت: سیاق معنای اول را تعیین می کند.
گاهی ممکن است یکی از دو معنا تناسب بیشتری با سیاق داشته باشد، که در این دو صورت، به مقداری که تناسب بیشتر باشد دلالت بر آن معنا اظهر است. در صورت عدم تعارض با معنای دیگری که دلیلی بر ترجیح آن وجود داشته باشد مقدم است.
4- 3- 4- انواع سیاق
4- 3- 4- 1- سیاق کلمات
منظور از سیاق کلمات، خصوصیتی است برای کلمهها، که از کنار هم قرار گرفتن دو یا چند کلمه در ضمن یک جمله به وجود می آید
قرینه بودن این نوع سیاق و تأثیر آن در تعیین و تحدید معنای واژه، از قوی ترین قرائن سیاقی است؛ زیرا گوینده از ترکیب کلمات معنای نامتناسب ارائه نمی دهد. در قرآن کریم، در موارد زیادی این نوع سیاق تأثیر گذاشته و به کلمات ظهور خاصی بخشیده و در نتیجه، معنای آنها را تعیین و تحدید نموده است. مانند - دین - در آیه - مالک یوم الدین - که با در نظر گرفتن سیاق در معنای - جزا - ظهور پیدا کرده است؛ حال اگر به تنهایی ذکر شود، ظهوری در این معنا ندارد، و در آیه - هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُون -
/پاورقی 6. توبه: 33./
کلمه - دین - در اثر سیاق کلمات، ظهور در معنای - آیین - پیدا کرده است. در آیه - وَ مَا أُمِرُواْ إِلَّا لِیَعْبُدُواْ اللَّهَ مخُلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَ یُقِیمُواْ الصَّلَوةَ وَ یُؤْتُواْ الزَّکَوةَ وَ ذَالِکَ دِینُ الْقَیِّمَة -
/پاورقی 7. بینه: 5./
کلمه - دین - در اثر سیاق کلمات در معنای - اطاعت و عبادت - ظهور دارد.
لازم به ذکر است که در مواردی، سیاق کلمات به تنهایی معنای واژه را متعین نمیسازد، بلکه یک مطلب قطعی را که در جای دیگر به اثبات رسیده، و نزد مخاطبان معلوم است، در ظهور واژه تأثیر می گذارد و معنای آن را تعیین و تحدید میکند. در حقیقت در آن موارد سیاق کلمات به ضمیمه آن مطلب قطعی، قرینه واقع می شود و بر تعیین معنای واژه دلالت می کند.
4- 3- 4- 2- سیاق جملهها
مقصود از قرینه بودن سیاق جملهها آن است که یک جمله از قرآن کریم، قرینه برای جمله دیگر در همان آیه قرار بگیرد و مقصود از جمله دیگر را مشخص نماید. به عنوان مثال طبری درباره آیه - أَ وَ لَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُواْ أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَُّ شىَْءٍ حَىٍّ أَ فَلَا یُؤْمِنُون -
/پاورقی 8. انبیاء: 30./
گفته است: بهترین نظر آن است که گفته شود: آسمان و زمین از باران و گیاه بسته بود؛ پس آسمان به باران و زمین به گیاه باز و شکافته شد؛ زیرا در قسمت بعدی آیه می فرماید: - وَ جَعَلْنَا مِنَ الْمَاءِ کلَُّ شىَْءٍ حَىّ -. این نوع سیاق، در عین اینکه قرینه بودن آن نزد علمای دین و مفسران قرآن کریم پذیرفته شده و در اعتبار آن تردیدی نیست؛ ولی تحقق آن منوط به دو شرط اساسی است که در جای خود می آید.
4- 3- 4- 3- سیاق آیات
آیات از نظر طول با هم تفاوت دارند، برخی یک کلمه و برخی مثل آیه دین بیست جمله است. سیاق آیاتی که کمتر از یک جملهاند و همراه با کلمات پیشین یا پسین یک جمله را تشکیل میدهند، در حکم سیاق کلمه است. اما آن دسته از آیات که یک جمله یا بیش از یک جملهاند، سیاق آنها در حکم یک جمله است. تحقق سیاق در میان آیات نیز همانند سیاق جملههاست؛ و منوط به دو شرط اساسی است، الف- ارتباط صدوری یا پیوستگی در نزول، ب- ارتباط موضوعی.
4- 3- 4- 3- 1- ارتباط صدوری یا پیوستگی در نزول
سیاق تتابعی زمان مفید فائده است، که مجموعه سخنان گردآمده از گویندهایی عین همان شکلی باشد که از او صادر شده است، و به عبارت دیگر - ارتباط صدوری - داشته باشد. این نکته قابل توجه است که اگر از یک گوینده در مجالس متعددی درباره موضوع واحدی صحبت شود، در مدلول یکدیگر تأثیر می گذارند، اما این تأثیر از نوع سیاق نیست. تأثیر سیاق از نوع قرائن پیوسته و تأثیر جملههای متفرق از نوع قرائن ناپیوسته است.
درباره توقیفی بودن ترتیب آیات و عدم آن میان صاحبنظران اختلاف است؛ آنچه میتوان گفت این است که هرچند قسمتی از سورهها پراکنده و به تدریج نازل شده و در مواردی برخلاف نزول تنظیم گشته، ولی با توجه به این که تنظیم آنها توقیفی بوده، و به دستور رسول اکرم انجام گرفته است، سیاقی که بتواند قرینه واقع شود، تحقق می پذیرد. زیرا با توجه به توقیفی بودن چینش آیات، آیهها و جملههای پراکنده که بر خلاف ترتیب نزول تنظیم گشتهاند، حکم آیات پیوسته در نزول را پیدا می کند. و سیاق حاصل از آنها نیز مانند سیاق آیات پیوسته در نزول، معتبر و قابل ترتیب اثر خواهد بود و در نتیجه توقیفی بودن ترتیب آیات به جای پیوستگی در نزول آنها قرار گرفته و نقش و اثر آن را در تحقق سیاق معتبر ایفا می کند. البته این گفته ناتمام است؛ زیرا توقیفی بودن ترتیب آیات دلیل معتبری ندارد، و بر فرض اعتبار و صحت آن، نمیتواند سیاق معتبر را تحقق ببخشد؛ زیرا چنین توقیفی در صورتی دلیل وجود سیاق می شود که تنها علت دستور به چینش توقیفی، ارتباط سیاقی آیات بوده و یا این مر نیز یکی از شرائط لازم نه کافی آن باشد، ولی دلیل متقنی بر اسن مدعا وجود ندارد. بنابراین، حتی در صورت توقیفی بودن ترتیب آیات نیز، شرط پیوستگی در نزول برای تحقق سیاق جملهها و آیهها لازم است.
شایان ذکر است که هر چند تأثیر سیاق جملههای قرآن کریم در مفاد یکدیگر، منوط به احراز پیوستگی آیهها و جملههاست؛ ولی تأثیر جملهها در مفاد یکدیگر منوط به این شرط نیست؛ زیرا چنین تأثیری حتی در جملههای متفرق یک گوینده نیز وجود دارد و آن تأثیر از نوع دلالت قرائن ناپیوسته است.
4- 3- 4- 3- 2- ارتباط موضوعی
شرط اساسی دیگری در تحقق سیاق؛ ارتباط موضوعی و مفهومی آیات با همدیگر است. بنابراین، اگر یک یا چند جمله معترضه بین جملههای دیگر قرار گیرد، نمی توان به لحاظ سیاق، در معنای ظاهر جملههای معترضه تصرف کرده و آنها را بر معنایی متناسب با جملههای قبل و بعد حمل نمود.
4- 3- 4- 3- 2- 1- شیوههای پی بردن به ارتباط و پیوستگی موضوعی آیات
- توجه به نوع بیان؛
گاهی از جهت ویژگی کلمات به کار رفته در آیهها و جملهها، و سیاق حاصل از مجموع آنها می توان ارتباط صدوری و موضوعی داشتن یا نداشتن جملهها و آیهها را به دست آورد. برای نمونه به آیات شریفه 16- 18 سوره قیامت میتوان اشاره کرد.
- توجه به آهنگ و مقام کلام؛
اگر همه آیات دارای یک مقام و لحن باشند وهمه در افاده یک مطلب باشند، ارتباط موضوعی آنها فهمیده می شود؛ و در صورتی که دلیلی بر جدایی آنها در نزول نباشد، یکسانی لحن و مقام آنها موجب ظهور آنها در پیوستگی در نزول نیز خواهد بود. اگر لحن و خطاب آنها متفاوت باشد، ارتباط موضوعی یا پیوستگی در نزول نداشتن آنها به دست خواهد آمد. به عنوان مثال در آیه شریفه - وَ قَرْنَ فىِ بُیُوتِکُنَّ وَ لَا تَبرَّجْنَ تَبرَّجَ الْجَهِلِیَّةِ الْأُولىَ وَ أَقِمْنَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکَوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکمُْ تَطْهِیرًا وَ اذْکُرْنَ مَا یُتْلىَ فىِ بُیُوتِکُنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ وَ الحْکْمَةِ إِنَّ اللَّهَ کاَنَ لَطِیفًا خَبِیرًا -
/پاورقی 9. احزاب: 33- 34./
یکی از شواهد استقلال آن در نزول و پیوند نزولی نداشتن آن با آیات قبل و بعد، این است که لحن این قسمت از آیه، لحن تکریم و تشریف است و لحن صدراین آیه و آیات قبل و بعد، لحن تهدید و تشویق و تکلیف و توجه دادن به مسؤولیت است.
- تتبع در روایات مربوط به آیات
تتبع در روایات مربوط به آیات از راههایی است که به وسیله آن می توان پیوستگی آیات را مشخص کرد؛ زیرا اگر در روایات، یک سبب نزول یا شأن نزول برای مجموعهایی از آیات یا جملهها بیان شده باشد، به دست می آید که آن مجموعه با هم نازل شده و ارتباط موضوعی با هم دارند. ولی اگر در روایات، برای قسمتهای مختلف مجموعهایی از آیات، چند سبب نزول یا شأن نزول بیان شده باشد و برای خصوص یک آیه و یا یک جمله از آن سبب نزولی یا شأن نزولی ذکر شده باشد و برای آیه یا جمله دیگر، شأن نزولی دیگر، معلوم می شود که آن آیات یا جملات با هم نازل نشدهاند. بلکه به حسب شأن نزول یا سبب نزولی که برای هر قسمت از آنها ذکر شده، هر قسمت از آنها نزولی مستقل داشته است.
4- 3- 4- 3- 3- سیاق مشکوک و مسأله اصالت سیاق
هرگاه سیاق بین آیات روشن باشد، به آن عمل می شود، اما در موردی که پیوستگی در نزول یا ارتباط موضوعی آیات محتمل باشد و وجود یا عدم آن از هیچ راهی محرز نگردد، در این موارد سیاق معتبر، مورد تردید بوده و نمی توان با تکیه بر آن به تفسیر آیات پرداخت. در این گونه از موارد آیا اصل اولی اصالهالسیاق است یا خیر؟
اگر دلیلی کلی ارتباط بین آیات را طبق ترتیب موجود به اثبات برساند، نیازی به بررسی تک تک آیات نداریم. حال آیا چنین دلیلی وجود دارد. آیت الله معرفت قائل به - اصاله السیاق - است، وی می گوید: - سزاوار است که از اصاله السیاق غافل نمانیم، زیرا سیاق به حسب طبیعت اولی آیات محفوظ است، مگر خلاف آن با دلیل ثابت شود که آن هم جز در موارد اندکی ثابت نیست... -. به نظر می رسد در مواردی که در تحقق سیاق در آیات کریمه به لحاظ نامعلوم بودن پیوستگی در نزول آنها تردید می شود، نمی توان به سیاق استناد کرد. و اگر با توجه به سیاق و بدون آن دو معنا برداشت شود، نمی توان هیچ یک از دو معنا را مراد خدای متعال دانست؛ و اگر دلیل دیگری بر ترجیح بین دو معنا وجود نداشته باشد، باید قدر جامع بین آن دو را مراد خدای دانست و بیش از آن دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi...ما را در سایت دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drmostafavia بازدید : 137 تاريخ : يکشنبه 27 آذر 1401 ساعت: 14:02