شعر شهادت امام رضا ع (وقتی عصای پیری آدم نباشد باید به زیر منت دیوار و در بود)

ساخت وبلاگ

آهسته می آمد ولی بی بال و پر بود
یک دست بر پهلو و دستی بر جگر بود

زیر سرِ مهمانی اجباری اش بود
وقتی که می آمد عبایش روی سر بود

از بس میان کوچه ها افتاد بر خاک
روی لباسش رد پای هر گذر بود

با آه می افتاد و بر می خواست اما
آهش زمان راه رفتن بیشتر بود

وقتی عصای پیری آدم نباشد
باید به زیر منت دیوار و در بود

آری شبیه قصه آن کوچه تنگ
فرسنگ‌ها انگار خانه دورتر بود

بال پرش زخمی شد از بس دست و پا زد
هر جای حجره رد و پاهای جگر بود

سختی کشید اما چقدر آرام جان داد
آخر سرش بر رو پاهای پسر بود

باید که اهل کشف باشی بین روضه
باید میان روضه ها اهل نظر بود

وای از حسین از آن دمی که چشم وا کرد
پا روی زخم سینه اش پر دردسر بود

وای از دمی که رفت بالا خنجری کُند
وای از کسی که شاهدش با چشم تر بود

موسی علیمرادی

دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi...
ما را در سایت دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drmostafavia بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 4 مهر 1401 ساعت: 14:46

خبرنامه