تفسیر آیه 152 سوره شعراء الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ

ساخت وبلاگ

تفسیر آیه 152 سوره شعراء الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ


الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ وَلَا يُصْلِحُونَ ﴿١٥٢﴾

همانان که در زمین فساد می کنند و به اصلاح گری نمی پردازند

قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرِينَ ﴿١٥٣﴾

گفتند: جز این نیست که تو از جادوشدگانی

مَا أَنْتَ إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُنَا فَأْتِ بِآيَةٍ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ ﴿١٥٤﴾

تو جز بشری مانند ما نیستی، اگر راست می گویی معجزه ای بیاور

تفسير اثني عشري

الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ‌: آنانكه فساد مى‌كنند در زمين حجر به گمراهى مردم از راه حق و رواج فسق و فجور و اشاعه قبايح و شنايع، وَ لا يُصْلِحُونَ‌: و اصلاح نمى‌كنند كار خود را به ايمان و طاعت و توبه از كفر و معصيت.

واقعه قوم ثمود: علامه مجلسى رحمه اللّه به سند حسن بلكه صحيح از حضرت امام محمد باقر عليه السّلام روايت نموده كه: حضرت پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله از جبرئيل سؤال فرمود: چگونه بود هلاك قوم صالح عليه السّلام؟ جبرئيل گفت:

صالح مبعوث شد در وقتى كه شانزده ساله بود، و در ميان قوم ماند تا عمر او به صد و بيست سال رسيد، و آنها اجابت نمى‌كردند او را، و هفتاد بت داشتند.

چون اين حال را مشاهده نمود، قوم را گفت: بر شما عرضه مى‌دارم دو چيز را اگر خواهيد از من پرسيد تا من از خداى خود بخواهم، يا من از خدايان شما بخواهم و اجابت كند مرا به آنچه سؤال كنم. من از ميان شما بيرون مى‌روم.

گفتند: به انصاف آمده اى، پس بنا به وعده، روزى بتها را به صحرا بردند، طعام و شراب خوردند، حضرت صالح را گفتند: هر چه خواهى بخواه. حضرت يكى‌ يكى نام بتان را پرسيد از آنها و هر يك را صدا نمود، جواب نيامد از هيچكدام، فرمود: اى قوم ديديد جواب نگفتند. پس خودشان گفتند: چرا جواب صالح را نداديد؛ باز جواب نيامد، آخر الامر گفتند: اى صالح دور شو و ما را زمانى با بتان بگذار. حضرت دور شد، آنها فرشها و ظرفها را انداختند و در پيش بتان به خاك غلطيدند و گفتند: اگر شما امروز جواب صالح را نگوئيد ما رسوا مى‌شويم! پس صالح يك يك را ندا كرد، هيچيك جواب نگفتند، حضرت فرمود: حال شما سؤالى كنيد تا من از خداى خود بخواهم فورا برآورده شود. هفتاد نفر از رؤساى خود را انتخاب و آنها گفتند: اى صالح اگر خداى تو مسئول ما را اجابت كند ما ايمان آريم و تمام قوم به متابعت ما ايمان آرند. حضرت فرمود: بخواهيد آنچه مى‌خواهيد. ايشان اشاره به كوهى نمودند، گفتند: از خداى خود بخواه كه بيرون آورد از اين كوه شتر ماده سرخ موى بسيار سرخ پر كركى كه ده ماهه آبستن باشد.

حضرت از خدا خواست، فورا كوه شكافته و آوازى عظيم ظاهر و اضطرابى شديد بروز و ناقه از آن شكاف ظاهر شد، هنوز گردنش تمام بيرون نيامده بود كه مشغول نشخوار كردن شد. پس گفتند: بچه او هم بيرون آيد. حضرت خواست تا بچه ناقه هم تولد يافت، چون اين آيه عجيبه واقع شد گفتند: بيا برويم تا به قوم خبر دهيم، هنوز به قوم نرسيده كه شصت و چهار نفر آنها مرتد شدند.

دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi...
ما را در سایت دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drmostafavia بازدید : 174 تاريخ : چهارشنبه 1 تير 1401 ساعت: 13:46

خبرنامه