تفسیر امام حسن عسکری تفسیر قرآنی است منسوب به امام حسن عسکری، امام یازدهم شیعیان. تفسیر از یک خطبه، تفسیر سورهٔ حمد و تفسیر سورهٔ بقره تا آیهٔ ۲۸۲ تشکیل شدهاست. تفسیر آیات ۱۱۵ تا ۱۵۷، ۱۷۸ تا ۱۹۷ و ۲۱۱ تا ۲۸۱ جا افتاده و در بین آیات بالا تفسیر آیات دیگری از قرآن ذکر شدهاست.
تفسیر آیات معمولاً با شرح و توضیح مفاهیم آیه آغاز شده و سپس امام حسن عسکری روایاتی از معصومین را نقل میکند. در مواردی شان نزول آیات نیز آوردهشدهاست. از ویژگیهای دیگر این تفسیر به موارد زیر میتوان اشاره کرد:
بیان معنای برخی کلمات مانند شیعه، رافضی و تقیه
ذکر فضایل برخی صحابه مانند عمار یاسر
ذکر برخی نکات تاویلی
توجه خاص به مقام علی بن ابی طالب و ذکر معجزاتی همپایه معجزات محمد بن عبدالله برای او.
سند
طبق آن چه در مقدمه کتاب آمده، تفسیر را یوسف بن محمد بن زیاد و علیبن محمدبن سیار از امام حسنعسکری روایت کردهاند و شیخ صدوق یا همان ابن بابویه به نقل از محمد بن قاسم مفسر استرآبادی از این دو فرد از امام حسن عسکری آوردهاست.[۱] اما در کتب شیخ صدوق پدران این دو هستند که از امام حسن عسکری روایت کرده و این روایات به واسطه فرزندان به محمد بن قاسم استرآبادی و از او به شیخ صدوق رسیدهاست.
داستان آغازین کتاب
در مقدمه کتاب داستانی آمدهاست که محمد بن زیاد و محمد بن سیار (محمد بن یسار) که شیعه دوازده امامی بودند، در زمان حسن بن زید علوی ملقب به الداعی الی الله مورد بدخواهی قرار گرفتند و ناچار به سامرا نزد امام حسن بن علی عسکری، امام یازدهم شیعیان گریختتد. امام عسکری به استقبال آنها رفت و مژده داد که مشکلشان در استرآباد حل شده و میتوانند به آنجا برگردند. اما خواستند که یوسف و علی فرزندان این دو نزد او بمانند و به شکرانه از امام حسن بن علی عسکری علم آموزی کنند. آنها به استرآباد برگشتند و خبر دادند که مشکل حل شدهاست. در نتیجه امام عسکری هم در طول مدت ۷ سال به صورت روزانه تفسیر قرآن را به این دو املا میکردند که تفسیر حاضر بخش کوچکی از آن است.[۲] ابن شهر آشوب در کتاب معالم العلما تفسیری ۱۲۰ جلدی را به حسن عسکری نسبت میدهد که که بعضی تصور میکنند تفسیر برجایمانده بخش کوچکی از آن باشد. [۳]
نظر ابن غضائری درباره کتاب
ابن غضائری در رجالش که به کتاب الضعفا مشهور است، محمد بن قاسم استرابادی را فردی ضعیف و کذاب معرفی میکند که از دو فرد مجهول به نامهای یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن یسار روایت کده است و کتاب مذکور را پر از منکر میداند که از جعلیات سهل الدیاجی از پدرش است.[۴] هرچند عدم اطمینان رجالیون به تضعیفات ابن غضائری و این نکته که او این تفسیر را منسوب به امام دهم میداند، اعتبار گفتهٔ او را پایین میآورد. پس از ابنبابویه، علمای امامیه با استناد به ضعف سند این تفسیر آن رایاعتبار دانستهاند. برخی نیز با اعتماد بر ابنبابویه آن را صحیح و قابل استناد دانستهاند ولی منکر مطالب متضاد با مسلمات تاریخی در آن نشدهاند. بهرغم اعتماد متاخرین، مفسران همعصر مانند علیابن ابراهیم قمی و عیاشی از آن نامی نبردهاند.
موافقین اعتبار این تفسیر
شیخ طبرسی
قطب راوندی
ابن شهرآشوب
محقق کرکی
شهید ثانی
مجلسی اول و دوم
ملا محسن فیض کاشانی
وحید بهبهانی
شیخ انصاری
آیت الله بروجردی[۲]
مخالفین اعتبار این کتاب
علامه حلی
محقق داماد
محقق شوشتری
آیت الله خویی
علامه ریاحی[۲]
دلایل موافقین اعتبار این کتاب
موافقین اعتبار این تفسیر به دو دلیل استناد کرده اند:
اعتماد شیخ صدوق به محمد بن قاسم استرآبادی در بسیاری از کتبش از جمله کتاب الفقیه.
اعتماد شیخ صدوق به خود این کتاب.
البته از آنجایی که این کتاب شامل مواردی است که خود این افراد نمی توانستند بپذیرند، گفته اند که همانر که در سایر کتب حدیثی هم موارد نادرست وجود دارد و این دلیل غیر معتبر بودن کل کتاب نمی شود، این مطلبب نادرست هم دلیل غیر معتبر شدن کل این کتاب نمی شود.[۲]
دلایل مخالفین اعتبار این کتاب
تضعیف ابن غضائری درباره محمد بن قاسم استرآبادی که این دلیل به جهت غیر بودن کتاب رجال غضائری مورد قبول رجالیون نیست.
مجهول بودن یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیار (یسار) و پدران آنها.
مجهول بودن راوی اولی این کتاب که شیخ صدوق نیست.
وجود اضطراب در متن بسیاری از روایات آن.
وجود داشتن مطالب خارق العاده و معجزات عجیب و غریب در آن که دلیل هم به تنهایی مورد قبول خیلیها نیست.
وجود داشتن مطالب مخالف اعتبار مشهور شیعه.
وجود داشتن مطالب مخالف قطعیات علمی یا تاریخی در این کتاب.[۲]
بعضی از مطالب جعلی کتاب
در صفحه ۵۴۷ این کتاب داستان مفصلی از برخورد مختار ثقفی با حجاج بن یوسف ثقفی آمدهاست که حجاج در زمان حکومت برکوفه قصد داشته مختار را بکشد اما مانند داستان ذبح اسماعیل شمشیرهای برنده به مختار اثر نکرده و مختار در توجیه این موضوع گفته بوده که او باید کاری انجام دهد که تا آن کار انجام نشود، خدا نمی گذارد که او کشته شود. این در حالی است که قتل مختار در سال ۶۷ ه.ق بوده و شروع حکومت حجاج در سال ۷۵ ه.ق قمری یعنی ۸ سال بعد از کشته شدن مختار به دست مصعب بن زبیر.[۱]
موضوعات مرتبط:
علوم قرآن و حدیث ،
وبلاگ علوم قرآن و حدیث ،
آزمون دکتری علوم قرآن و حدیث ،
حدیثبرچسبها:
تفسیر العسکری ,
محمد بن قاسم ,
محمد بن قاسم مفسر ,
شیخ صدوق ,
مقدمه قاموس الرجال شوشتری
دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi...
ما را در سایت دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : drmostafavia بازدید : 404 تاريخ : پنجشنبه 10 اسفند 1396 ساعت: 9:37