ق وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ. بَلْ عَجِبُوا أَن جَاءَهُمْ مُنذِرٌ مِّنْهُمْ فَقَالَ الْكَافِرُونَ هَذَا

ساخت وبلاگ

ق و القران المجيد

در مـجـمـع البـيـان مـى گـويد: كلمه (مجد) كه كلمه (مجيد) از آن اشتقاق يافته به مـعـنـاى شـرف وسـيـع اسـت ؛ وقـتـى گـفـتـه مـى شـود (مـجـد الرجـل و مـجـد) - بـه فـتـح و ضـم جـيـم - كـه بـزرگـوار و كـريـم بـاشـد و در اصـل ايـن كـلمـه از ايـن قـول گـرفـتـه شـده كـه مـى گـويـنـد: (مـجـدت الابل مجودا) يعنى شتر آنقدر علف بهارى خورده كه شكمش بزرگ شده.

اقوال مختلف درباره جواب قسم (و القرآن المجيد)

جـمـله (و القـران المـجـيـد) سـوگـندى است كه پاسخش حذف شده، چون جمله بعدى مى فـهـمـانـد كـه پـاسـخ چـيست ، و تقدير كلام (و القرآن المجيد ان البعث حق ) و يا (و القـرآن المـجـيـد انـك لمن المنذرين ) و يا (و القرآن المجيد ان الانذار حق ) مى باشد، يعنى (به قرآن مجيد سوگند كه قيامت حق است ) و يا (تو از انذاركنندگانى ) و يا (انذار حق است ).

بـعـضـى از مـفـسـريـن گـفـتـه انـد: جـواب قـسـم ذكـر شـده و آن جـمـله (بـل عـجـبوا...) است. و بعضى ديگر گفته اند: جمله (قد علمنا ما تنقص...) است. و بـعـضـى گـفته اند (ما من قول...)، و بعضى گفته اند (ان فى ذلك لذكرى ...) و بـعـضـى گفته اند (ما يبدل القول لدى...) است. ولى همه اينها سخنانى بيهوده است كه نبايد دنبال شود.

بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم فقال الكافرون هذا شى ء عجيب

اين آيه اعراض از مضمون جواب قسمى است كه گفتيم حذف شده. پس گويا فرموده : به قـرآن مجيد سوگند كه ما تو را به عنوان نذير فرستاديم، ليكن به تو ايمان نياورده تـعـجـب كـردنـد كـه يـك نـفـر از خـود آنـان بـه عـنـوان بـيـم رسـان بـه سـويـشـان گـسـيل شود. و يا فرموده : به قرآن مجيد سوگند كه آن بعثى كه از آن انذارشان كردى حـق اسـت، امـا بـه آن ايـمـان نـيـاورده بـلكه تعجب كردند و از آن به شگفت در آمده بعيدش دانستند.

و ضمير (منهم ) در جمله (بل عجبوا ان جاءهم منذر منهم ) به كفار برمى گردد، اما نه از ايـن جـهـت كـه كـافرند (تا خداى نخواسته چنين معنا دهد كه شخص منذر هم از همان قماش ايـشـان اسـت ) بـلكه از اين جهت كه انسانند، آن وقت معنايش (منذرى از جنس ‍ خود آنان و از نـوع بـشـر) خواهد بود. و اين كه گفتيم (كفار بدان جهت كه انسانند) از اين جهت است كـه بـه طـور كلى مذهب وثنيت و بت پرستى منكر اين هستند كه انسان بتواند پيامبر شود، كـه مـا در ايـن كـتـاب مـكـرر در ايـن باره سخن گفته ايم. ممكن هم هست ضمير به كفار بر گـردد، از ايـن جـهـت كه عربند، آن وقت معنا چنين مى شود: بلكه تعجب كردند از اينكه بيم رسـانـى از قـوم خـودشان و به زبان خودشان به سويشان بيايد و حق را برايشان به زبانى وافى تر بيان كند. و بنا به احتمال دوم آيه شريفه در سرزنش عرب بليغ ‌تر مى شود.

(فـقـال الكـافـرون هـذا شـى ء عـجـيـب ) - در ايـن جـمـله مـنـكـريـن نـبـوت را به وصف (كـافـرون ) تـوصـيـف كـرده - بـا ايـنـكـه مـى تـوانـسـت بـفـرمـايـد (و قال المشركون ) و يا عبارتى ديگر مثل آن - و اين بدان منظور بوده كه دلالت كند بر اينكه مشركين مى خواسته اند با اين تعجب خود حق را پوشيده بدارند، چون كفر به معناى پنهان كردن است.

و اشـاره در جـمـله (هذا شى ء عجيب ) به مسأله بعث و بازگشت به سوى خدا است ؛ مى گـويـنـد مسأله مـعـاد امـرى اسـت عجيب، همچنان كه آيه بعدش همين را تفسير مى كند و از قول آنان مى فرمايد: (ءاذا متنا و كنا ترابا...).


موضوعات مرتبط: علوم قرآن و حدیث ، علوم قرآن ، وبلاگ علوم قرآن و حدیث ، تفسیر
برچسب‌ها: وَالْقُرْآنِ الْمَجِيدِ , تفسیر , تفسیر قرآن دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi...
ما را در سایت دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi دنبال می کنید

برچسب : وَالْقُرْآنِ,الْمَجِيدِ,عَجِبُوا,جَاءَهُمْ,مُنذِرٌ,مِّنْهُمْ,فَقَالَ,الْكَافِرُونَ, نویسنده : drmostafavia بازدید : 385 تاريخ : سه شنبه 21 آذر 1396 ساعت: 12:15

خبرنامه