اسم غیرمتصرف (مبادی العربیه 4)

ساخت وبلاگ

اسم غیرمتصرف (مبادی العربیه 4)

اهداف درس:

- آشنایی با اسم غیرمتصرف و اقسام آن

- آشنایی با ضمیر و انواع آن

- بیان اسم اشاره و اسم موصول و ویژگی های هریک از آنان

در طرح گذشته در مورد انواع اسم و تقسیمات آن از جمله «مذکر و مؤنث» آشنا شدیم، در این بحث به یکی دیگر از اقسام اسم به نام «اسم های غیرمتصرف» می پردازیم.

و امّا در ابتدا باید بدانیم اسم غیرمتصرف چیست؟

اسم غیر متصرف اسمی است که در جمله های مختلف تنها یک شکل دارد.

اسم های غیر متصرف بنابر مشهور عبارتند از: 1) ضمیر 2) اسم اشاره 3) موصول 4) اسم شرط 5) اسم استفهام 6)کنایه 7) ظرف 8) اسم فعل 9) عدد.

اکنون به بررسی چند مورد از موارد فوق می پردازیم.
ضمیر:
ضمیر اسمی است که جانشین متکلم یا مخاطب یا غایب می شود. مانند: أنا (من) أنت (تو) هو (او).
ضمیر بر دو قسم است: متصل و منفصل. ضمایر متصل نیز بر دو قسم اند:
اسم غیرمتصرّف (قسمت اول)

تبصره 1:میم «تم» ساکن است به جز در مواردی که ضمیری دیگر به فعل افزوده شود. در این موقع میم مضموم شده و میان دو ضمیر، حرف واو افزوده می شود مانند: «نصر تموه».
تبصره2: «ه» ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه مضموم است به جز مواقعی که پیش از آن کسره یا «یاء» ساکنی آمده باشد که در این صورت مکسور تلفظ می شود مانند: بِهِ، فیهِ.
تبصره 3: ضمیر متکلم ساکن است، به جز در مواردی که پیش از آن «الف» یا «یاء» ساکن آمده باشد، در این صورت برای اجتنبات از التقای ساکنین مفتوح خوانده می شود مانند: مولایَ، بُنیَّ.
تبصره 4: هرگاه «نا» ضمیر متکلم به حروف «إنّ» و «کأنّ» بپیوندد ممکن است که یک نون حذف شود مانند: «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون».
ضمایر منفصل نیز بر دو قسم اند:
اسم غیرمتصرّف (قسمت اول)
تبصره: هرگاه «هو» یا «هی» پس از «واو» یا «فاء» واقع شود، جایز است که ساکن خوانده شود مانند: فَهوَ علی هدیً
تمرین: انواع ضمیرهای متصل و منفصل را در آیات زیر ببینید:
- وَ إنّا أو إیّاکم لعلی هدیً أو فی ضلالٍ مبینٍ (سبأ / 24)
نا: ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه / متکلم مع الغیر
إیّاکم: ضمیر منفصل منصوبی / جمع مذکر مخاطب

- و قال الله لاتتّخذوا إلهین إثنین إنّما هو إلهٌ واحدٌ فاَیایّ فارهبون (نحل / 51)
هو: ضمیر منفصل مرفوعی / مفرد مذکر غایب
ایّای: ضمیر منفصل منصوبی / متکلم وحده

- قال الذین حقّ علیهم القول ربّنا هؤلاء الذین أغوینا، أغویناهم کما غوینا تبرّ أنا إلیک ما کانوا إیّانا یعبدون (قصص / 63)
هم (علیهم / أغویناهم): ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه / جمع مذکر غایب
نا (ربنا / أغوینا / غوینا / تبرّأنا): ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه / متکلم مع الغیر
ک (إلیک): ضمیر متصل به هر سه قسم کلمه / مفرد مذکر مخاطب
إیّانا: ضمیر منفصل منصوبی / متکلم مع الغیر

- و اشکرو الله إن کنتم إیّاه تعبدون (بقره / 172)
إیاه: ضمیر منفصل منصوبی / مفرد مذکر غایب
اسم اشاره:
یکی دیگر از اسم های غیرمتصرف اسم اشاره است؛ اسم اشاره اسمی است که شخص یا چیز معینی را با اشاره حسی نشان دهد مانند ذا (این) و ذاک (آن).
اقسام اسم اشاره: اسم اشاره بر سه قسم است: اشاره به نزدیک، متوسط و بعید.
اسم غیرمتصرّف (قسمت اول)
تبصره 1:«اولئک: مخصوص اشاره به عاقل است و در غیرعاقل به جای آن «تلک» به کار می برند مانند: «تلک الأیام نداولها بین الناس» (آل عمران / 140)

اسم های اشاره مخصوص مکان
اشاره به مکان نزدیک: «هنا»
اشاره به مکان متوسط: «هناک»
اشاره به مکان بعید: «هنالک» / «ثمّ» / «ثمة»
تمرین:به انواع اسم های اشاره را در آیات زیر دقت کنید:
- ألم أنهکما عن تلکما الشجرة و أقل لکما إنّ الشیطان لکما عدوّ مبین (اعراف / 22)
تکلما: اسم اشاره بعید مؤنث / کما: حرف خطاب مثنی
تبصره: «ک» در «تلک و ذلک» حرف خطاب است و صحیح تر آن است که به صورت ضمیر کار برده شود مانند: «تکلما رجلان».

- و تودوا أن تکلم الجنه أورثتموها بما کنتم تعملون (اعراف / 43).
تکلم: اسم اشاره بعید، مرنث / کم: حرف خطاب جمع

- ذلکم فذوقوه و أنّ للکافرین عذاب النار (انفال / 14).
ذلکم: اسم اشاره بعید جمع مذکر

- فات ذالقربی حقَّه و المسکین و ابن السبیل ذلک خیرٌ للذین یریدون وجه الله و اولئک هم المفلحون (روم / 38)
ذلک: اسم اشاره بعید، مفرد مذکر
اولئک: اسم اشاره متوسط و بعید، جمع (مذکر و مؤنث)

اسم موصول:
از دیگر اسم های غیرمتصرف اسم موصول است؛ موصول اسمی است که معنی آن جز با جمله ای که بعد از آن ذکر می شود، تمام نمی شود و جمله ای را که پس از موصول می آید «صله» می نامند مانند: «أکرم من یزورنی» در این جمله «من» موصول است و جمله «یزورنی» صله آن است. به طوری که می بینیم، بدون ذکر صله، معنای جمله فوق کامل نخواهد بود.
موصول بر دو قسم است
1- موصول عام (مشترک)
2- موصول خاص
موصول خاص: اسمی است که برای هریک از صورت های مذکر و مؤنث و مفرد و مثنی و جمع، لفظ مخصوصی دارد.
موصولات خاص از این قرارند:
مذکر مؤنث
مفرد: الذی مفرد: الّتی
مثنی: اللّذان، اللّذین مثنی: اللّتان، اللَّتَینِ
جمع: الذینَ جمع: اللّاتی، اللّواتیِ، اللّلاتی، اللّاء
تبصره1 :به جز موصول جمع که تنها برای عاقل به کار می رود، دیگر موصولات هم برای عاقل و هم برای غیرعاقل به کار برده می شوند و برای جمع غیرعاقل، از لفظ «التی» استفاده می شود مانند: ـجعلنا بینهم و بین القری التی بارکنا فیها قریً ظاهرةً (سبأ / 18)
موصول مشترک: اسمی است که برای همه صورت های مفرد و مثنی و جمع و مذکر و مؤنث فقط یک لفظ دارد. موصولات مشترک عبارتند از: «من، ما، ذا، أیّ»
مَن: برای عاقل؛ مانند: «أعجز الناس من أعجز عن اکتساب الإخوان» (نهج البلاغه / کلمات قصار 12).
ما: برای غیرعاقل؛ مانند: «النّاس أعداد ما جهلوا» (نهج البلاغه / کلمات قصار 172).
تبصره 1: گاهی تحت شرایط خاصی «من» برای غیرعاقل و «ما» برای عاقل به کار برده می شود مانند: «إنّ الله یسبّح له من فی السموات و الأرض» (نور / 41) و «یسبّح لله ما فی السّموات و ما فی الأرض» (جمعه / 1)
تبصره 2: به سبب که استعمال بودن «ذا و أیّ» تنها به ذکر آن اکتفا کردیم.
صله موصول: هر موصولی نیازمند صله ای است که بعد از آن ذکر می شود و موصول بی ذکر صله معنای تام ندارد.
شرایط صله موصول:
1) یا جمله خبری است؛ مانند:«المُسلِمُ من سَلِمَ المسلمون مِن یده و لسانه.
2) یا شبه جمله است؛ مانند:«قرأتُ ما فی الکتاب»
تبصره: هر صله لزوماً باید یک ضمیر لفظی یا مستتر در خود داشته باشد که به موصول باز گردد.
تمرین: اسم موصول را در آیات زیر ببینید:
- یا أیّها النبیّ إنّا احللناک أزواجک الّلاتی آتَیتَ أُجورَهنَّ (احزاب / 50)
الّلاتی: اسم موصول / جمع مؤنث
- ربّنا إرنا اللّذَینِ أضلّانا من الجنّ و الإنس نَجعَلهُما تحت أقدامنا لیکونا من الأسفلین (فصلت / 29)
اللذینِ: اسم موصول / مثنی مذکر


اهداف درس:

- آشنایی با اسم شرط، اسم استفهام و کنایه به عنوان اسم غیرمتصرف
- پرداختن به مشهورترین اسامی شرط و ویژگی های آن ها
- آشنایی با مشهورترین اسامی استفهام و کنایه و معنای هریک از آن ها

در مطالب گذشته درباره اسم غیرمتصرف و اقسام آن از جمله «ضمیر، اسم اشاره و اسم موصول» توضیح دادیم اکنون به دیگر اقسام آن تحت عنوان اسم شرط، اسم استفهام و کنایه می پردازیم.

اسم شرط
اسم شرط اسمی است که بیشتر بر دو جمله فعلیه وارد می شود و مضمون جمله اول را شرط وقوع جمله دوم قرار می دهد مانند: «مَن یَطلُب یَجِد» که طلب شرطی است برای پیدا کردن. فعل اول را فعل شرط و فعل دوم را اجزای شرط می نامند و اگر این افعال مضارع باشند هر دو مجزوم می شوند.
مَن، ما، مهما، أیّ، حیثما، إِذها، متی، أینما، أنّی، أیّان، کیفما
مَن (هرکه، هر کسی که) اسم شرط برای عاقل؛ مانند: «من یکرمنی أُکرِمهُ» (هر کسی مرا گرامی دارد، گرامی اش می دارم).
ما (هرچه) اسم شرط برای غیرعاقل؛ مانند: «ما تَفعَل أَفعَل» (هرچه بکنی می کنم).
مَهما (هرکه، هرچه) اسم شرط برای غیرعاقل؛ مانند: «مهما تأمُر أمتثل به» (هرگاه یا هرچه فرمان دهی آن را به کار می بندم).
أیّ (هرکه، هرکدام) اسم شرط برای عاقل و غیرعاقل؛ مانند: «أیّاً تُکرِم اُکرِم» (هرکه را گرامی بداری، گرامی می دارم).

حیثُما (هرجا، هرمکان) اسم شرط برای مکان؛ مانند: «حیثُما تَقُل أجلِس» (هرجا که بگویی می نشینم).
إذها (هرزمان که) اسم شرط برای زمان؛ مانند: «إِذها تتعلّم تتقدّم» (هرزمان که یاد بگیری، پیش می افتی).
متی (هروقت که) اسم شرط برای زمان؛ مانند: «متی ترجع أُکرِمک» (هر وقت که باز گردی، گرامی ات می دارم).

أینما (هرجاکه) اسم شرط برای مکان؛ مانند: «أینما تکونوا یُدرککُم الموت» (هرجاکه باشید مرگ شما را درمی یابد).
أنّی (هرجاکه) اسم شرط برای مکان؛ مانند: «أنّی تَقعُد أقعُد» (هرجاکه بنشینی می نشینم).
أیّان (هروقت که) اسم شرط برای زمان؛ مانند: «أیّان تَسأَلنی أَجِبک» (هرگاه که بپرسی پاسخت می دهم).
کیفما (هرطورکه) اسم شرط برای بیان حالت؛ مانند: «کیفما تَجلِس أجلِس» (هرطورکه بنشینی می نشینم).

نکته:
1) اسم های شرط در آغاز جمله جای می گیرند.
2) به جز «أیّ» که معرب است، بقیه اسم های شرط مبنی هستند.
3) گاهی جزای شرط، جمله اسمیه است.
تمرین: به انواع اسم شرط را در آیات عبارات زیر دقت کنید:
- أینما یُوَجِّهه لایأت بخیر (نحل / آیات 76).
أینما: اسم شرط برای مکان

- و قالوا مهما تأتنا به مِن آیة لِتَسحَرَنا بهافما نحن لک بمؤمنین (اعراف / 132)
مهما: اسم شرط برای غیرعاقل

- حیث ما کنتم فَوَلّوا وجوهکم شطره (بقره / 144)
حیث ما: اسم شرط برای مکان

- مَن أطاع التّوانی ضَیَّعَ الحقوق و من أطاع الواشی ضّیَّعَ الصّدیقَ (نهج البلاغه / کلمات قصار 239).
- من یزرع شرّاً یحصِد ندامةً (شرح شهاب الأخبار، ص 49).
- من استبّد برأیه هلک و من شاور الرّجال شارکها فی عقولها (نهج البلاغه / کلمات قصار 161).
من: اسم شرط برای عاقل
اسم استفهام
یکی دیگر از اقسام اسم های غیرمتصرف، اسم استفهام است؛ اسم استفهام اسمی است که برای سؤال و پرسش به کار می رود و مانند اسماء شرط در صدر جمله واقع می شود.

اسم های استفهام عبارتند از:
مَن، ما، من ذا، ماذا، متی، أیّان، أین، کیف، أتّی، کم، إیُّ
مَن (که؟ چه کسی؟) مختص عاقل است؛ مانند: «من قرأ الکتاب؟» (چه کسی این کتاب را خوانده است؟).
ما (چه؟ چه چیز؟) مختص غیرعاقل است؛ مانند: «ما قولک فی هذه المسألة؟» (نظر تو در این مسأله چیست؟)
من ذا (که) مختص پرسش از عاقل است؛ مانند: «من ذا أکرمتَ؟» (که را گرامی داشتی؟)
ماذا (چه) مختص پرسش از غیرعاقل است، مانند: «ماذا فعلتَ؟» (چه کردی؟)
متی (کی؟ چه وقت؟) برای پرسش از زمان؛ مانند: «متی قدمتَ؟» (کی آمدی؟)
أیّان (کی؟) فقط برای پرسش از زمان مستقبل؛ مانند: «أیّان ترجع؟» (کی برمی گردی؟)
أین (کجا؟) برای پرسش از مکان؛ مانند: «آین تذهب؟» (کجا می روی؟)
کیف (چگونه؟ چطور؟) برای پرسش از چگونگی؛ مانند: «کیف حالک؟» (حالت چطور است؟)
أنّی (چگونه؟ چطور؟) برای پرسش از چگونگی؛ مانند: «أنّی بات المریض؟» (بیمار چگونه خوابید؟)
کم (چند؟ چقدر؟) برای پرسش از مقدار و عدد؛ مانند: «کم درهماً عندک؟» ( چقدر پول پیش شماست؟)
أیّ (کدام؟) برای پرسش از چیزی نامشخص؛ مانند: «أیّ کتابٍ قرأتَ؟» ( کدام کتاب را خواندی؟)
تمرین: انواع اسم استفهام را در آیات زیر ببینید:
- قل لا یَعلَمُ من فی السمواتِ و الأرض الغیبَ إلّا الله و ما یشعرون أیّان یبعثون (نمل / 67-66)
أیّان: اسم استفهام برای پرسش از زمان مستقبل

- وسیعلم الذین ظلموا أیّ منقلب ینقلبون (شعراء / 227)
أیّ: اسم استفهام برای پرسش از چیزی نامشخص

- فانظر کیف کان عاقبة الظالمین (یونس / 39)
کیف: برای پرسش از چگونگی

- و یقولون متی هذا الوعد إن کنتم صادقین (یس / 48)
متی: برای پرسش از زمان
کنایه
یکی دیگر از اسم های غیرمتصرف، کنایه است؛ کنایه اسمی است که به طور نامشخص و غیرصریح به مقدار یا وصف چیزی اشاره می کند.
کنایات مشهور عبارت است از:
کم، کأیّن، کأیٍّ، کذا، کیتَ، ذَیتَ
کم (چه بسیار) بر کثرت دلالت می کند؛ مانند: «کم درهمٍ أنفقتَ» (چه بسیار پول بخشیدی!)
کأیِّن، کأیٍّ (چقدر) بر کثرت دلالت می کند؛ مانند: «کأیِن من مشکلٍ لم تُحَلَّ عُقدَتُه (چه بسیار مشکل که گرهش گشوده نشده!)
کذا (چنین، بسا) بر کثرت و مقدار و غیرمقدار دلالت می کند؛ مانند: «ملکتُ کذا درهماً (بسی پول به دست آوردم)
نکته:
«کذا» به صورت مفرد، مکرّر و معطوف در جمله می تواند بیاید مانند: «ملکتُ کذا کذا درهماً» و «ملکتُ کذا و کذا درهماً».
کیت (چنین و چنان) همیشه به صورت معطوف مکرّر به کار می رود مانند: «قال فلان کیت و کیت» (فلانی چنین و چنان گفت).
ذیت (چنین و چنان) نیز مانند «کیت» به کار می رود مانند «قلت له ذیت و ذیت» (به او چنین و چنان گفتم).
نکته:
1) «ذیت» همیشه مکرّر به کار می رود یا آن که همراه «کیت» می آید.
2) «کم» و «کأین» همیشه در صدر جمله واقع می شود و لیکن در دیگر کنایات چنین الزامی نیست.
تمرین: انواع کنایه را در آیات و عبارات زیر ببینید:
- کأیّن من نبّیٍ قاتَلَ معه رببیون کثیرٌ فما وهنوا لما أصابهم فی سبیل الله (آل عمران / 146)
- فکأیِّن من قریةٍ أهلکناها و هی ظالمة (حج / 45)
- و کأیِّن من آیةٍ فی السّموات و الأرض یمرّون علیها و هم عنها معرضون (یوسف / 105)
کأیّن: کنایه / دلالت بر کثرت دارد.

- إطرح الدّنیا فمن عاداتها تخفض العالی و تسعلی مَن سَفَل
کم شجاعٍ لم یَنَل فیها المُنی و جبانٍ نال غایات الأمل
کم: کنایه / دلالت بر کثرت دارد.

- تقولون فی المجالس کیت و کیت
کیت: کنایه ای که به صورت معطوف به کار رفته است.


اسم غیرمتصرف (قسمت سوم)

اهداف درس:
- آشنایی با ظرف زمانی و مکانی
- آشنایی با اسم فعل و انواع آن
- آشنایی با عدد و معدود و احکام هریک از آن ها

در مباحث گذشته به برخی از اقسام اسم غیرمتصرف اشاره داشتیم اکنون به «ظرف، اسم فعل و عدد» به عنوان دیگر انواع اسم غیرمتصرف می پردازیم.

ظرف:
ظرف اسمی است که بر زمان یا مکان دلالت می کند. برخی از ظروف متصرف و گروهی دیگر غیرمتصرف هستند. در این مبحث تنها ظرف های غیرمتصرف مورد بحث است.
الف) ظرف های غیرمتصرف زمانی عبارتند از:
إذ / إذا (زمانی که) / أمس (دیروز) / مُذ (وقتی که) / منذ (وقتی که) / قطّ (هرگز) / لمّا (زمانی که) / أیّان (وقتی که) / متی (وقتی) / الآن (اکنون).
ب) ظرف های غیرمتصرف دالّ بر مکان عبارتند از:
حیثُ (جایی که) / لدُن (نزد) / لدی (نزد) / أین (کجا) / هنا (اینجا) / ثُمَّ (آن جا)

تمرین:
انواع ظرف های زمانی و مکانی را در آیات و عبارات زیر مشاهده کنید:
- إذا أتاکم کریمٌ فأکرموه.
إذا: ظرف غیرمتصرف زمانی

- ما کان الرّفق فی شیءٍ قطّ إلّا زانه و ما کان الخُرق فی شیءٍ إلّا شانه.
قطّ: ظرف غیرمتصرف زمانی

-اصاله الرّأی صانتنی عن الخطل و حیله الفضل زانتنی لدی العطل
لدی: ظرف غیرمتصرف مکانی

- و اقتلوهم حیث ثقفتموهم و اولئکم جعلنا لکم علیهم سلطاناً مبیناً. (نساء / 91)
حیث: ظرف غیرمتصرف مکانی

- قال: لا تختصموا لدیَّ و قد قدَّمتُ إلیکم بالوعید (ق / 28).
لدی: ظرف غیرمتصرف مکانی
اسم فعل:
اسم فعل اسمی است که از نظر معنا و عمل، جانشین فعل می شود ولی معمول عوامل فعل واقع نمی شود مانند: صه (أُسکت)، شتان (إفتَرَقَ).
منظور از اسم فعل بیان مبالغه است، وقتی گفته می شود «هیهات» منظور این است که بسیار دور و بعید است. اسم فعل ها از نظر معنا به سه قسم تقسیم می شوند:
1) اسم هایی که معنی فعل ماضی دارند:
بُطان (أَبطَأَ): دیر کرد / سرعان، وشکان (اَسرَعَ): شتافت / شتّان (بَعُدَ): بسیار دور شد / هیهات (بَعُدَ): دور شد.

2) اسم هایی که معنی فعل مضارع دارند:
آه، أَوَّه (أتوجّع): درد می کشم / أُفٍّ (أَتَضجّرُ): رنج می برم / قطّ (یکفی): کفایت می کند / نَجّ (أَتعجّب و أُمَدّحُ): در شگفتم و ستایش می کنم / زه (أَستَحسِنُ): ستایش می کنم.

3) اسم هایی که معنی فعل امر دارند:
آمین (إستَجِب): بشنو و بپذیر / بَلهَ (دَع، أُترُک): رها کن / رُوَید (أَمهِل): آهسته باش
صَه (أُسکُت): ساکت باش / حَیَّ (أَقبِل و عَجِّل): روی بیاور یا بشتاب / هَلُمَّ (أَسرِع): بشتاب / إیه (امض فی حدیثک): ادامه بده / دونک (خُذ): در اختیار بگیر.

نکته:
1) اسم فعل از بیشتر فعل های ثلاثی مجرد و از روی قیاس بر وزن «فَعالِ» ساخته می شود مانند: نزالِ، خدارِ.
2) اسم فعل ها اغلب یک صیغه دارند اما گاهی برخی از آن ها با ضمایر فاعلی صرف می شوند مانند:
هات هایتا هاتوا هاتی هایتا هاتینَ
3) برخی از اسم فعل ها از همان ابتدا به عنوان اسم فعل وضع شده اند مانند: «آمین» و «أُفّ» اما برخی دیگر در ابتدا به منظور فعل امر وضع شده ولی بعداً به صورت اسم فعل به کار رفته اند؛ این گونه اسم فعل ها منقول اند.

اسم فعل های منقول
1) یا منقول از جارومجرورند مانند: «إلیک» (خذ / إبتعد)، «علیک» (أَلزِم)، «إلیَّ» (أقبِل)
2) یا منقول از ظرف مکانند مانند: «أمامَک» (تَقَدَّم)، «وراءک» (تأخَّر)، «عندک» (خُذ)
3) یا منقول از مصدرند مانند: «رُوید» (تَمَهَّل)، «بَلهَ» (أُترُک)
این گونه اسم فعل ها سماعی هستند.

تمرین: انواع اسم فعل در عبارت زیر دقت کنید:
- جاورتُ أعدائی و جاوَرَ ربَّه شتّان بین جواره و جواری
شتّان: اسم فعل در معنای ماضی (= بَعُدَ)

- هیهات أن یغلبنی هوایَ و یقودنی جَشَعی إلی تَخَیُّر الأَطعِمَة (نهج البلاغه / نائه 45)
هیهات: اسم فعل در معنای ماضی (= بَعُدَ)

- قد یعلم الله المعوّقین منکم و القائلین لإخوانهم هلَّم إلینا و لا یأتونَ البأسَ إلّا قلیلاً (احزاب / 18)
هلّم: اسم فعل در معنای امر (= أَسرِع)

- و نزعنا من کلِّ أمةٍ شهیداً فقلنا هاتوا برهانکم فعلموا أنّ الحقَّ الله و ضلَّ عنهم ما کانوا یفترون (قصص / 75)
هاتوا: اسم فعل در معنای امر (جمع مذکر)

عدد
یکی دیگر از انواع اسم غیرمتصرف، عدد می باشد که در تعریف آن باید گفت عدد اسمی است که بر کمیت یا ترتیب اشیاء یا اشخاص دلالت می کند. در تقسیم بندی عدد می توان گفت:
1- اصلی:
مفرد: از «واحد» تا «عشرة» (از یک تا ده) مفرد می باشند. دو عدد «مئة» (صد) و «الف» (هزار) نیز مفرد شمرده می شوند.
مرکب: از «اَحَدَ عشر» تا «تسعة عشر» (از یازده تا نوزده)
عقود: از «عشرین و ثلاثین» تا «تسعین» است.
معطوف: از «واحد و عشرین» تا « تسعة و تسعین» (از بیست و یک تا نودونه)

2- ترتیبی:
مفرد: از «اول» تا «عاشر» (یکم تا دهم)
مرکب: از «حادی عشر» تا «تاسع عشر» (از یازدهم تا نوزدهم)
عقود: «عشرین» تا «تسعین»؛ «مئة» و «ألف» هم تابع عقود است
معطوف: از «واحد و عشرین» تا «تاسع و تسعین» (از بیست و یکم تا نودونهم)

حکم عدد مفرد (اصلی): «واحد» و «إثنان» با مذکر به صورت مذکر و با مؤنث به صورت مؤنث به کار برده می شوند مانند: رجلٌ واحدٌ / إمرأةٌ واحدةٌ- رجلان إثنان / إمرأتان إثنتان

از سه تا ده زمانی که با اسم مذکر به کار روند به صورت مؤنث می آیند یعنی «تاء تأنیث» به اخر آن ها افزوده می شود و زمانی که با اسم مؤنث به کار روند، به صورت مذکر می ایند یعنی «تاء تأنیث» از اخر آن حذف می شود مانند: ثلاثة رجالٍ / ثلاث فتیاتٍ.

«مئة» و «ألف» با مذکر و مؤنث به یک صورت استعمال می شوند مانند: مئة و الف رجلٍ / مئة و ألف إمرأةٍ

نکته: معدود هریک از این اعداد ویژگی خاصی دارد که در مثال های فوق کاملاً هویداست.
- حکم معدود مفرد (اصلی): معدود «واحد» و «إثنان» به صورت صفت برای آن ها به کار می رود و معدود «سه تا ده» به صورت جمع و مجرور به کار می رود.
- معدود «مئة» و «ألف» مفرد و مجرور می باشد.
حکم عدد مرکّب (اصلی): اگر عدد مرکب با اسم مذکر همراه شود جزء اول آن مؤنث و جزء دومش مذکر می آید و هنگامی که با اسم مؤنث همراه شود جزء اول آن مذکر و جزء دومش مؤنث ذکر می شود مانند: ثلاثةُ عشر رجلاً / ثلاث عشرة إمراةً. عدد «أحد عشر» و «إثنی عشر» از این قاعده مستثنا هستند. با این توضیح که با اسم مذکر هر دو جزء، مذکر و با اسم مؤنث هر دو جزء مؤنث می آید: «أحَدَ عشرَ رجلاً» و «إحدی عشرةَ إمرَأَةً».
- حکم معدود مرکب (اصلی): معدود عدد مرکب همیشه مفرد و منصوب است.
حکم عقود (اصلی): عقود در مذکر و مؤنث به یک لفظ بیان می شود مانند: «عشرون رجلاً» و «ثلاثون إمرأةً». معدود اعداد عقود نیز مفرد و منصوب است.
حکم اعداد معطوف (اصلی): در اعداد معطوف جزء اول مانند مفرد به کار می رود و جحزء دوم مانند عقود؛ مثل: «ثلاثة و عشرون رجلاً» / «ثلاث و عشرون إمرأةً».
معدود اعداد معطوف نیز مفرد و منصوب است.
اعداد تربیتی: اعداد تربیتی دوازده لفظ دارد: اول / ثانی / ثالث / رابع / خامس / سادس / سابع / ثامن / تاسع / عاشر / مئة / ألف.
نکته:
«واحد و واحدة» و «حادی و حادیة» نیز در اعداد ترتیبی در معنای «اول» استعمال شده است.

حکم عدد ترتیبی: عدد ترتیبی با مذکر به صورت مذکر و با مؤنث به کار می رود به جز عقود و تابع های آن که در همه حال به یک صورت استعمال می شوند مانند: الفصل الثالث / المقالة الرابعة عشرة / الجزء الخامس / الجزئ الخامس عشر / المقالة المئة / الرّقم المئة / الوئرق الألف / الصفحة الألف

تمرین: به اعداد و معدود در آیات زیر دقت کنید:
- و بعثنا فهم إثنی عَشَرَ نقیباً (مائده / 12)
- و لقد آیتنا موسی تسع آیاتٍ بیناتٍ (بنی اسرائیل / 101)
- إنّی رأیتُ أحَدَ عشر کوکباً و الشمس و القمر رأیتهم لی ساجدین (یوسف / 4)


موضوعات مرتبط: علوم قرآن و حدیث ، زبان عربی (مبادی العربیه 4)
برچسب‌ها: اسم غیرمتصرف , مبادی العربیه 4 , اسم متصرف , مبادی العربیه , غیرمتصرف دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi...
ما را در سایت دکتر مصطفوی | Dr. Mostafavi دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : drmostafavia بازدید : 350 تاريخ : چهارشنبه 21 تير 1396 ساعت: 10:28

خبرنامه